مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
رفتی و از غـمِ تو دلِ مرتضی شکست رُکـنی که بود محـور اهل کسا شکست آئــیــنـهای که مـحـوِ تـجـلّـی ذات بــود نوری که بود روشن از او ماسوا شکست اجــرِ رسـالـت نَــبـَوی بــود مِــهــر او سـروِ جـوانِ بـاغِ نـبی از جـفا شکست دستی که روزی از کرمش میگرفت خلق دیگر قـنوتِ نافـلـهاش در دعـا شکست آن در که جـبرئیل امـین اذن میگرفت با ضربِ پـای دشـمنِ دین خدا شکست چشمی پُر از ستاره و مهتاب و شامِ تار در سیـنه هق هق نَفَـسِ مجـتبی شکست گُلهـای بـاغِ پـیـرهـنش تا که شـد عـیان بغـضِ گـلوی شیرخـدا بیهـوا شکـست آتـشـفـشـان غـصه تـلاطـم گـرفـتـه بود زانـوی کـوه از اثـرِ این بـلا شـکـسـت از آتـش و هجـومِ به خـانه شـروع شـد شمشیر و تیر و نیزه اگر کربلا شکست فـرق امـیـد اهل حـرم هـم در عـلـقـمـه با ضربـۀ عـمـودِ عـدو از قـفـا شکست با خطبهای که زینب کبری به شام خواند کاخ سـتـم به روی سـر بیحـیا شکست |